میدونم برات عجیبه، این همه اصرار و خواهش
این همه خواستن دستات،بدون حتی نوازش!
میدونم بران عجیبه، من با این همه غرورم
پیش همه ی بدی هات، چه جوری بازم صبورم؟!
میدونم واست سواله، که چرا پیشت حقیرم؟
دور میشی منو نبینی، باز سراغتو میگیرم
می دونی چرا همیشه، من بدهکار تو می شم؟
وقتی نیستی ام یه جوری، با خیالت راضی می شم؟
می دونی واسه چی از تو، بد میبینم و میخندم؟
تا نبینی گریه هامو، هر دو چشمامو می بندم؟
چاره ای جز این ندارم، آخه خون شدی تو رگهام
می میرم اگه نباشی، بی تو من بد جوری تنهام!
می دونم یه روز می فهمی، روزی که دنیا رو گشتی
من چه جوری تورو میخواستم، تو چه جور ازم گذشتی!